گذشته و گذشته ولی حال؟

سلام مهرناز

سال های زیادی گذشت و گذشت و ما همیشه امیدوار بودیم که دوستیمون پایدار میمونه

داشتن دوستی که سالهاست تو رو میشناسه و پیشته بهترین بخش زندگی میتونه باشه

شاید دلیل اینکه الان در ارتباط نیستیم حرفای ناگفته باشه...

میدونم الان خیلی بالغ و فهمیده و مستقل شدی و دوستای خوبی در کنارت داری.

ولی فک نکنم مثل قبل بتونیم باشیم چون این سالا اثباتش کرد. دلیل آنفالو کردن تو ایسنتاگرام فقط یه چیز هست اونم احساس داشتن یک دوست ولی نداشتنش!

هر دومون تغییر کردیم مطمنم تو هم تغییرات خوبی در زندگیت داشتی و برات هر جا که هستی آرزوی خوشحالی دارم.

هر سال تولدت یادمه و رنگ موی جدیدتم باحاله و خیلی ریسکی!

تا یادم نرفته رمز بلاگمون اسم مدرسمون با چهار حرف اول شهرمونه به انگلیسی 

7سال...

امروز دقیقا 6سال و 7ماه و 19روزشه این وبلاگ...

الان که مرور می کنم دغدغه های اونموقع ها چه ساده بودن اما به زمان خودشون هم خیلی سخت و دردناک...

12روز دیگه تولدته خانوم...به احتمال زیاد دیگه چک نمی کنی...اما امیدوارم یادت نرفته باشه این دفتر مشترکمون...

تولدت مبارک...

اینم ی پست از بصیرا :D

دلم برا این فضا تنگ شده بود

یاد شیطونیای خودمون افتادم

بوی مدرسه هم میده!!!

بوی خاکم میده!!!!! :D

اولین چهارمی ها!چقدم واسه اسمش فک کردیم که چی بذاریم

وای نگو نازی  دلم برای زنگای ناهار تنگ شده

بزرگ شدیم!عوض شدیم!!

راستی یکمم رفتم سر به سره این سهرابه بذارم همون تاکسی در بست!

یادته؟؟؟البته اگه کامنتمو ببینه!چون آپ نمیکنه,به اون یکیا هم رفتم ولی بعضیا حذف کردن وبلاگشونو.دوس داشتم ازشون با خبر شم

مهرناز ی احساسی دارم تو این وبلاگ!سکوت

...!!!

یادته هی میگفتیم ی عکس بگیریم واس وبلاگمون ولی فرصت نشد

دلم واس دیارم تنگ شده واس مهرنازم تنگ شده واس لحظات شیطونی تنگ شده

راستی قراره 99/9/9 میری؟؟؟؟اقا بیا بریم دا ببینیم کی مرد بوده:D

گلسنمه الان شدیددددددد نرفتم یونی امروز.منتظرم بچه ها غذامو بیارن:D

فعلا بای بای

برای دوست با معرفتم

خوشحالم که

هنوز دوستیمون ادامه داره

وقتی میای خونه بهم سر میزنیم

وقتی اونجایی هم خداروشکر این نت و گوشیا رو داریم

دلم تنگیده زودی بیا خونه

خوب درساتو بخون

مواظب خودت باش

به امید دیدار

زودی بیا

بوس بوس بوس

راستی سالگرد دوستیمونو هنوز جشن نگرفتیمااااااا بدو بیا

منتظرتماااااااااااا

بصیرا جونم !بهترین دوستم!

سلااااااااااااااام

وای که چقد دلم تنگ شده بود برا اینجا

دلم تنگه

کاش بازم میشد هر روز هر روز همدیگه رو ببینیم

کاش میشد سر چیزای بی خود دعوا کنیم بعد آشتی کنیم

بصیرا آخه چرا اینجوری شد؟!

یادته آرزومون بود تو یه دانشگاه همون رشته رو بخونیم و توی یه کلاس باشیم!

کاش میشد بازم فاصله ی زنگای ناهار رو با هم بشینیم و بکوب حرف بزنیم و درددل کنیم

کاش میشد باز ته کلاس بشینیم و حرف بزنیم و شیطونی کنیم و معلما رو دیوونه کنیم

کاش میشد بازم یونیفرم بپوشیم و کلی بهمدیگه بخندیم

یادته چهارشنبه سوری از روآتیش پریدی و من نپریدم!!!

البته تو به آرزوت رسیدی و من هنوز...!!!:D

راستی یاد شیطنتا سر امتحانا بخیر

یادش بخیر زنگای آزمایشگاه

یاد روزایی بخیر که میزدیم و میرقصیدم و الکی خوش بودیم

یادش بخیر

آره بصیرا جونم دلم منم تنگ شده واسه اون روزا!!


دلم برا مدرسه تنگیده :((

البته برا محیطش

چون میخوام مث قدیما با دخترا آب بازی کنیمو برقصیم تو کلاسو...بگیم بخندیمو...با هم ناهار بخوریم...

مهرناز! :( تو چی؟

مهرناز که این وبلاگ نمیاد

بعد اینم درس داره دیگه نمیاد  منم درس دارمسعی میکنم نیام ولی میام

مهرناز یاد روزای دبیرستان افتادم..چه روزایی بودن ..درسته خیلی زجر کشیدیم ولی باهم بودنمون خوب بود

دختر دلم برات تنگیده

میگم اون وبلاگمو بکشونم بیارم اینجا تا اینجا باشم اینجا خاک نخوره مهرناز تو هم یه وبلاگ میگفتی دارم دلنوشته هات بود چی اونم بکش بیار اینجا تا هم با هم باشیم مث روزای قبل همم برگردیم پیش دوستای قدیمی مث قدیما

مث اینکه تو آپ قبلی یادم رفته خودمو بنویسم

خب من پشت کنکور نشستم ایشاالله رتبه دورقمی بگو ایشاالله

هر چی خدا بخواد

برای همه دوستان هم ارزوی سلامتی و موفقیت دارم

سالگرد دوستیمون

سلام به بروبچ خیلی شرمنده ایم که نتونستیم بیایم وبلاگتون ولی قول این آخر هفته میام پیشتوندلم که براتون خیلی تنگههههههههه

منو مهرناز تو سوم راهنمایی با هم اشنا شدیماولین بار که اسمشو صدا زدم گفتم بهناز!خوبه اونم متوجه نشده بود

مهرناز که الان حتما رفته یونی منم خونم

(حالا من از حالا بگم حتما شیرینی بخواین ازش یادتون نره)

منم که پشت کنکور نشستم ایشاالله که رتبه دورقمی حالا اینم نشد سه رقمی حالا اینم که ایشاالله میشه ...کار نشد نداره

مهرناز از سوم راهنمایی تا حال کلی خاطره داشتیم سختی...خوبی...بدی...خنده..گریه...ذوق شوق جوونیسر کلاس خوابیدن ...حرف زدن درس گوش ندادن..کتابای همو خط خطی کردن

با هم توی یه بشقاب غذا خوردن...اب بازی تو مدرسه..اسرارمون...همه اش پیش ما میمونه

خاطره ها مث چوبای خیسن که نه خاکستر میشن نه میسوزن...

برات همیشه بهترین ها رو آرزو دارم و تو هم همیشه سعی کردی مث مامانم باشی

عزیزم تو زندگی ناامید نشو بدون خدا هم خیلی دوستت داره اگه دوستت نمیداشت الان تو این موقعیت ها نبودی..پس نا شکری نکن

باشه؟؟؟

فدات..BaSiRa


قربونت برم که انقد حافظه ات خوب کار میکنه

این پست برام تبدیل شد به بهترین خاطره

ممنونم ممنونم ممنونم

بهترین دوستم


تبریک دانشجو شدنمون

بله درس شنیدید...منو مهرناز جونم تا یه ماهو نیم دانشجو میشیمــــــ

مهرناز جووووونم بت تبریک میگم عزیزم

ایشاالله تو همه ی مراحل زندگیت موفقو سربلند باشیو خوشبخت باشی عزیزم

خنده از لبای گلت کم نشــــــــــه

بهترین دوستم دوستت دارم عزیزم


_________________________________________


مرسی گلم

ایشاا...که به تک تک آرزوهای قشنگت میرسی

عزیزترین دوستم دوستت دارم


کوتاه مختصر و مفید

آخی

بصی وبلاگمون داره خاک میخوره هاااااااااااااااااااااا

من که در حال اخذ گواهینامه ام و ایشاا...بعد ماه رمضون میرم مسافرت

بصی هم که قراره بره کلاس زبان

شنبه ی هفته ی آینده نتایج اولیه میاد!!!!!!!!!

کوتاه مختصر و مفید

باااااااااااااااااااای